همسر ایرج قادری: فقط یك سال دیر مراجعه كردیم!
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 711
نویسنده : منو تو

 

عشق این مرد برای من كافی است

ایرج یك هنرمند است، حتی هنوز هم تمام دیالوگ‌های بازی‌های او را برخی از مردم حفظ هستند و تكرار می‌كنند. ایرج عاشق این مردم است. او می‌گفت یك تار موی دست‌فروش كنار خیابان‌های تهران را با نگاه صدها چشم‌آبی آمریكایی عوض نمی‌كنم. او عاشق ایران است و همیشه برای وطنش احساس خاصی داشته. پیوسته از هنرمندان ایرانی مقیم خارج از كشور می‌‌خواست به ایران بازگردند. این آدم با این روح و طبع بلند نه به صدقه و كمك مالی نیاز دارد و نه حمایت افراد تازه به دوران رسیده. مردم ایرج را دوست دارند و همین برایمان كافی است. از پیرمرد 90ساله تا كودكان كم‌سن و سال عاشق شخصیت او بوده و هستند.





13سال انتظار برای كار در

ایرج قادری متولد 21 فروردین 1313 و من متولد شهریور 1314 هستیم. ایرج نزدیك 19سال داشت و من 17 سال كه با هم ازدواج كردیم. سال 1333 صاحب یك پسر شدیم. 20ساله بود كه در رشته پزشكی در ایالات‌متحده مشغول به تحصیل شد و متاسفانه در اثر سانحه اتومبیل جان خود را از دست داد و ما را داغدار كرد.



از مهرماه 1387 درگیر بیماری ایرج شدیم. پزشكان معتقدند وراثت و عوامل ژنتیك و به ویژه مصرف سیگار مهم‌ترین عوامل در بیمار شدن او هستند. ایرج واقعا آدم سالم، پاك و ورزشكاری است، به هیچ چیز اعتیاد و وابستگی ندارد و متاسفانه فقط سیگار می‌كشد. از 22 سالگی سیگار می‌كشید تا همین چند سال پیش. در سال​هایی که کارگردانی نمی​کرد خیلی‌ها حاضر بودند برای او در حرفه‌های مختلف سرمایه‌گذاری كنند اما هیچ‌وقت زیر بار نرفت و گفت: من كارم فیلم و سینماست و علاقه‌ای به هیچ كار دیگری ندارم. 13سال صبورانه تحمل كرد تا در نهایت اجازه كارگردانی در سینما گرفت و با ذوق فراوان مشغول ساخت فیلم شد.





اگر یك سال زودتر مراجعه می‌كردیم...

ایرج پزشك معالجش را خودش انتخاب كرد. من همیشه یادآور می‌شدم كه با پزشكان دیگر هم مشورت كن اما متاسفانه توجه نمی‌‌كرد. یكی از روزها در دفتر كار ایرج  متوجه یكی از آزمایش‌های سونوگرافی او شدم كه نوشته بود توده‌ای در مثانه‌اش دیده می‌شود كه اگر آن را پیگیری كند بهتر است. از او پرسیدم كه چرا من را مطلع نكردی؟ گفت: چیز مهمی نیست ولی متاسفانه بلافاصله درگیر خونریزی در ادرار شد. سراغ پزشكش كه رفتیم، گفت: بروید و بعد از قطع خونریزی برای معاینه و پیگیری بیایید كه در این لحظه متوجه شدیم باید پزشك معالج ایرج را عوض كنیم.به این ترتیب و با كمك دوستان و از طریق اینترنت متوجه شدیم كه آقایان دكتر محمدجواد سنادیزاده، متخصص كلیه و مجاری ادراری برای پیگیری بیماری مناسب هستند.متاسفانه پس از معاینات مختلف گفتند ای كاش سال پیش می‌آمدید، اگر زودتر مراجعه می‌كردید با یك درمان ساده به وسیله واكسن (B.C.G) از پیشرفت بیماری جلوگیری می‌كردیم.متاسفانه ما درگیر كم‌لطفی پزشك قبلی شده بودیم. در طول این مدت ایرج، 2 مرتبه تحت عمل جراحی سنگین قرار گرفت و شیمی‌درمانی شد اما پزشكان گفتند احتمال عود مجدد آن وجود دارد، سرطان مثانه متاسفانه اگر دیر تشخیص داده شود مهاجم بوده و مهار آن دشوار خواهد بود. اعتقادی به اعزام ایرج به خارج از كشور نداشتیم، به پزشكان ایرانی باسابقه و بیمارستان‌های معروف اعتقاد داریم. پزشكان خارجی در علم ممكن است از ما بالاتر باشند اما در عمل پزشكان ایرانی بهترین هستند و من باوری به پزشكان آمریكایی و خارجی نداشتم به همین دلیل در ایران درمان را پیگیری كردیم.





ورزش او را نگه داشته است

«تنها عشق ایرج قادری كار بود و ورزش، در طول 24 ساعت شبانه‌روز اگر ایرج را به حال خودش رها می‌كردی یا ورزش می‌كرد یا كارگردانی یا اگر می‌شد بازی؛ البته در سال‌های ابتدای ازدواجمان روزی 3 ساعت ورزش می‌كرد. بدنی بسیار قوی داشت، فراموش نمی‌كنم كه هر چند وقت یك‌بار با عشق خاصی می‌گفت: ببین هر روز عضلاتم قوی‌تر و حجیم‌تر می‌‌شود. عاشق ورزش و تندرستی بود. به نظرم آنچه او را تاكنون نگه داشته همین ورزش و تلاش سال‌های جوانی اوست.



25 جلسه رادیوتراپی در موسسه محك به لطف آقای دكتر ضیاءالدین لطیف‌زاده،‌ متخصص سرطان كمك فراوانی به توقف روند بیماری كرد اما در هر صورت عصب سیاتیك و بخش‌هایی از لگن خاصره را سرطان درگیر كرده و عملكرد كلیه‌ها را هم مختل كرده است.





تا 50 سال دیگر هم هستم

4 سال است كه شوهرم را با كمال میل از ته قلب روی چشمانم نگهداری كردم و اگر 50 سال دیگر هم نیاز باشد كه سخت‌ترین و ناخوشایند‌ترین كارها را برای مراقبت از او انجام بدهم، دریغ نخواهم كرد. من و ایرج از كودكی با هم بزرگ شدیم، او همبازی كودكی من بود. رفیق خواهر و برادرهای من بود، چطور می‌توانم فراموشش كنم و از هر خدمتی برایش دریغ كنم؟ من متولد خراسان هستم، پدرم آذری و مادرم متولد تهران است. پدربزرگم شیخ آقااسترآبادی است كه عضو مجلس شورای موسسان دوره پهلوی اول بود. باسواد بودند. شهلا ریاحی، بازیگر سینما و تلویزیون خاله من است. همه بستگان ما اهل فرهنگ و ادب و تدریس بودند.ساعت‌های فراوانی در دامن این مادران عزیز شعرخوانی، حافظ‌خوانی و مولوی‌خوانی داشتیم. هر زمان كه فكر می‌كنم مادرم از دنیا رفته، به این فكر نمی‌كنم كه ایشان فوت كرده، فقط احساس می‌كنم كتاب مراجعه به علم خودم را از دست داده‌ام.آنچه می‌خواستم از مادرم می‌پرسیدم از وقتی كه بچه بودم تا وقتی كه درگذشت. به خداوند، مرگ و زندگی اعتقاد دارم، اهل گریه و زاری و شیون نیستم. خداوند خالق انسان است و گریه و زاری انسان باید به حال خویشتن باشد و نه به حال درگذشتگان.






 
فیلم‌هایی از ایرج قادری كه دوست دارم

فیلم «تاراج» را خیلی دوست دارم. فراموش نمی‌كنم روزی منزل یكی از دوستان خانوادگی‌ دعوت بودیم، ایرج با گریم سر فیلم كه نقش یك «گدا» را بازی می‌كرد به آنجا آمد، آنقدر طبیعی بود كه نه تنها مردم به او پول خرد كمك كرده بودند بلكه حتی صاحبخانه هم با یك گدای واقعی او را اشتباه گرفته بود. این فیلم‌ باعث شد خیلی‌ها اعتیاد را ترك كنند و حتی به این مسئله اذعان می‌كردند فیلم در  ترك اعتیاد آنها چقدر اثرگذار بود. كمتر فیلمی را تا به این حد اثرگذار دیدم.  البته خیلی از فیلم‌های ایرج را هم دوست نداشتم مثلا فیلم «سام و نرگس» زیاد مورد علاقه من نبود اما مردم خیلی این فیلم را دوست داشتند.






 
هیچ منتی بر سر گلزار نیست

درخصوص حرف‌هایی كه می‌گویند  ایرج قادری باعث شد تا محمدرضا گلزار بازیگر شود و او اصلا بازیگر نیست باید بگویم ایرج مدت‌ها به دنبال بازیگری خوش‌چهره و متفاوت بود تا جایی كه از دوستان و آشنایان می‌خواست به او برای پیدا كردن جوانی برای همراهی در فیلم‌هایش كمك كنند. روزی به ایرج خبر دادند فرد مورد نظر شما را پیدا كردیم و آن فرد «محمدرضا گلزار» بود. گلزار در برخورد اول بسیار خجالتی بود و اذعان می‌كرد تجربه و توانایی در ایفای نقش  و بازیگری ندارد اما در نهایت با تشویق ایرج قادری و حتی من،‌ با انجام تمرینات بازیگری ایشان به سوی آینده‌ای درخشان حركت كرد. محمدرضا گلزار در خانواده‌ای بااصالت و بسیار نجیب‌ پرورش پیدا كرده بود. از نزدیك با خانواده او آشنا شدیم، محمدرضا در آن زمان سال آخر دانشگاه بود. می‌گفت از 18سالگی خودم مخارج زندگی‌‌ام را تامین می‌كنم. تدریس موسیقی انجام می‌داد.گلزار برای حضور در فیلم «سام و نرگس» انتخاب شد. این یك انتخاب خوب از طرف ایرج قادری بود. گلزار خودش، خودش را ساخت و معروف كرد. در اصل ایرج وسیله‌ای بود تا این فرصت برای این جوان چهره آشنای سینمای ایران ایجاد شود. من خواهش می‌كنم كسی از جانب ایرج قادری منتی بر سر محمدرضا گلزار نگذارد كه او موجب معروفیت و پیشرفت گلزار شد. ایرج هم راضی نخواهد بود از این منت. محمدرضا، شعور، خلاقیت،‌ توانایی و استعداد ویژه خودش را داشت و همین موجب شد تا در سینمای ایران بدرخشد.گلزار همیشه جویای احوال ایرج بود و حتی به منزل ما رفت‌وآمد می‌كرد و هنوز هم جویای احوال ایرج است. به نظر من خداوند خالق انسان‌هاست اما این خود انسان است كه با لیاقتش می‌تواند كاری كند كه متفاوت باشد.





ما عاشق ایران هستیم

سفرهایی كه به مازندران (خزرشهر) داشتیم برای من خاطره‌انگیز بود. سخت‌ترین سفر زندگی ما سفری بود كه رفتیم اورگان آمریكا سر خاك پسرمان و واقعا ایرج من را خون به دل كرد. او پیوسته تمایل داشت به ایران بازگردد. قرار بود 2 ماه آمریكا بمانیم اما در آخر مجبور شدیم همان هفته اول ایرج را ببریم فرودگاه تا به ایران بازگردد. ایرج به هیچ قیمتی علاقه به ماندن در خارج از ایران نداشت و عاشق وطن بود؛ البته در خارج از ایران كشور تركیه را خیلی دوست داشت، تركی هم خوب صحبت می‌كرد چون پدرش 4 سال رئیس گمرك مرز ایران و تركیه بود. ما هر دو اعتقادی به گرفتن اقامت هیچ كشوری نداشتیم و هر زمان كه تمایل داشتیم فقط با گرفتن ویزا، سفر می‌كردیم و بعد هم به ایران بازمی‌گشتیم. خیلی از كشورها به سادگی به ما ویزای اقامت می‌دادند اما هیچکدام 2 تمایلی به این مسئله نداشتیم.





:: موضوعات مرتبط: چهره ها , ,
:: برچسب‌ها: ایرج قادری , مصاحبه با همسر ایرج قادری , تهمینه اطمینان مقدم , بازیگر , کارگردان ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: